هر کدام از ما به عنوان بزرگسالانی که در شرایط متفاوتی رشد کردهایم، روشهای متفاوتی برای روبهرو شدن با غم و اندوه به کار میبریم.
رفتارهای خانواده، جنسیت، فشار اجتماعی و نوع شخصیت ما در شیوه برونریزی ما تأثیر قابل توجهی دارد. کودکان و نوجوانان نیز مانند ما غم و اندوه خود را به شکلهای مختلفی ابراز میکنند.
بعضی از آنها ممکن است غمگین شوند و مانند بسیاری از بزرگسالان، غم و ناراحتی از دست دادن را به زبان بیاورند. با این وجود، متناسب با سن خود، ممکن است فقط گاهی و برای مدت کوتاه غم و اندوه نشان دهند.
بعضی دیگر از کودکان ممکن است غم و ناراحتی خود را به شکل مشکلات جسمی مانند معده درد یا سردرد نمایش بدهند. یا حتی ممکن است در مورد چالشهای دیگر زندگی مانند مدرسه یا ورزش که اهمیت کمتری دارد، ابراز نگرانی و ناراحتی کنند.
زمانی که کودک با فردی که فوت کرده، مانند والدین یا خواهر و برادر، رابطهای نزدیک داشته باشد، سوگواری و غم از دست دادن به مراتب شدیدتر است. با این حال، چنین اندوهی همیشه از واکنشهای کودکان آشکار نمیشود.
بیشتر کودکان خردسال از مرگ آگاه هستند؛ حتی اگر آن را درک نکنند. مرگ موضوعی رایج در کارتونها و تلویزیون است و ممکن است برخی از دوستان فرزند شما، فامیل یا عزیزی را از دست داده باشند.
تجربه غم و اندوه سوگواری به طور مستقیم برای بچهها فرآیندی متفاوت و اغلب گیجکننده است. متاسفانه به عنوان والدین کودک، نمیتوانید کودک را از درد عمیق و عذابدهنده از دست دادن محافظت کنید؛ اما میتوانید به او کمک کنید احساس امنیت کند. با تشویق آنها به بیان احساساتشان، میتوانید زمینه مناسب را به گونهای برای آنان فراهم کنید که مهارتهای سالم مقابله با درد و اندوه را توسعه دهند.
در این مقاله ابتدا از درک کودکان از مرگ در مراحل متفاوت رشد میگوییم. سپس بررسی میکنیم چگونه به میتوان به کودکان در مورد مرگ توضیح داد و در نهایت ۱۰ راهکار کاربردی برای کنار آمدن کمک کودکان و نوجوانان با سوگواری و غم از دست دادن را طرح میکنیم که میتوانید از آنها استفاده کنید.
بنابراین اگر کودکی میشناسید که به تازگی عزیزی از دست داده یا با غم از دست دادن حیوان خانگیاش روبهرو شده، این مقاله میتواند به شما کمک کند.
آگاهی از این موضوع که کودکان در مراحل مختلف رشد خود چه نگاهی به مرگ دارند، میتواند مفید واقع شود. درک کودکان از مرگ، بسته به سن متفاوت است و اغلب با رشد عاطفی و اجتماعی آنها تغییر میکند.
عوامل دیگری نیز مانند شخصیت، تجربههای قبلی با مرگ و حمایت اعضای خانواده بر واکنش کودکان تأثیر میگذارد. البته خیلی مهم است که به خاطر داشته باشید کودکان به طور ناگهانی از یک مرحله رشدی به مرحله بعدی حرکت نمیکنند. به همین جهت ویژگیهای دو مرحله ممکن است با همدیگر همپوشانی داشته باشند.
کودکان در این سن هیچ درکی از مرگ ندارند؛ از جدایی آگاه هستند و غیبت والدین یا مراقب، آنها را غمگین میکند.
کودکان در این سن ممکن است به غیبت والدین یا مراقب خود با رفتارهایی مانند گریه، کاهش پاسخگویی و تغییر در خوردن و خوابیدن واکنش نشان دهند.
ممکن است به جستوجو یا درخواست یک والدین یا مراقب گمشده ادامه دهند و منتظر بازگشت او باشند. کودکان در این گروه سنی بیشتر از همه تحت تأثیر غم و اندوه والدین بازمانده و مراقبان خود هستند.
کودکان در این بازه زمانی در مورد مرگ کنجکاو هستند و به باور آنها مرگ، عملی موقتی یا قابل برگشت است.
ممکن است مرگ را چیزی شبیه به خواب ببینند. به عبارت دیگر، تصور میکنند با اینکه فرد مرده است اما ممکن است پس از مرگ، به نفس کشیدن یا غذا خوردن ادامه دهد.
کودکان در این سن اغلب احساس گناه میکنند و گاهی باور دارند که آنها مسئول مرگ عزیزشان هستند؛ شاید تنها به این دلیل که آنها بچه «بدی» بودهاند یا آرزو میکردند آن شخص «برود».
ممکن است کودکان در این دوره فکر کنند که اگر به اندازه کافی خوب باشند، میتوانند کاری کنند فرد درگذشته، بازگردد.
بسته به اینکه کدامیک از عزیزانشان را از دست دادهاند، ممکن است نگران این باشند چه کسی از آنها مراقبت خواهد کرد و حس کنند تنها ماندهاند.
کودکان پیشدبستانی بسیار تحتتأثیر غم و اندوه بازماندگان خانواده هستند. کودکان در این گروه سنی معمولاً نمیتوانند احساسات خودشان را در قالب کلمات بیان کنند و در عوض از طریق رفتارهایی مانند زودرنجی، پرخاشگری، علائم فیزیکی، مشکل در خوابیدن یا مشکلات رفتاری (مانند خیس کردن تخت یا مکیدن انگشت شست) به غم و اندوه از دست دادن عزیزان واکنش نشان میدهند.
کودکان ۶ تا ۱۲ ساله میدانند که مرگ وضعیتی ثابت و نهایی است. ممکن است مرگ را به عنوان یک شخص یا کاراکتر تصور کنند، مانند یک روح، فرشته یا یک اسکلت.
در سن ۱۰ سالگی درک میکنند که مرگ برای همه اتفاق میافتد و نمیتوان از آن اجتناب کرد.
اغلب به جزئیات خاص مرگ و اتفاقاتی که پس از مرگ برای بدن رخ میدهد، علاقهمند هستند. ممکن است طیف وسیعی از احساسات را از جمله احساس گناه، خشم، شرم، اضطراب، غم، اندوه و نگرانی در مورد مرگ خود تجربه کنند.
کودکان در این گروه سنی برای صحبت کردن در مورد احساسات خود تلاش میکنند. احساسات آنها ممکن است از طریق رفتارهایی مانند اجتناب از مدرسه، عملکرد ضعیف در مدرسه، پرخاشگری، علائم فیزیکی، کنارهگیری از دوستان و مشکلات رفتاری دیگر ظاهر شود.
ممکن است نگران این باشند که چه کسی از آنها مراقبت خواهد کرد و احتمالاً احساس ناامنی، وابستگی و رها شدن را تجربه خواهند کرد. همچنین ممکن است تصور کنند آنها مقصر مرگ هستند.
نوجوانان درک بزرگسالی از مفهوم مرگ دارند اما مساله این است که تجربیات، مهارتهای مقابله یا رفتار بزرگسالان را ندارند.
نوجوانان ممکن است در این سن نسبت به اعضای خانواده با عصبانیت رفتار کنند یا رفتارهای تکانشی و بیپروا از خودشان نشان دهند؛ رفتارهایی مانند مصرف مواد مخدر، دعوا در مدرسه، و موارد دیگر.
ممکن است طیف وسیعی از احساسات را تجربه کنند اما نمیدانند چگونه با آنها کنار بیایند یا از صحبت کردن در مورد آنها احساس راحتی نمیکنند.
تجربه رویارویی با مرگ، ممکن است درک آنها از دنیای پیرامون را زیر سوال ببرد. همچنین ممکن است به دلیل نیاز آنها به مستقل بودن و جدا بودن از والدین، پذیرای حمایت اعضای بزرگسال خانواده نیز نباشند.
ممکن است با گذراندن زمان بیشتر با دوستان یا کنارهگیری از خانواده، با آن کنار بیایند.
صحبت در مورد موضوعی که برای خود ما هم شناخته شده نیست، کار سختی است. کودک شما ممکن است در نگاه اول رفتاری داشته باشد که به نظر برسد ناراحت و نگران نیستند. اما چنین رفتاری لزوما به این معنا نیست که کودک شرایط مناسبی دارد و نیازی به حمایت عاطفی نزدیکانش ندارد.
همچنین احساس خشم در این دوران نیز میتواند امری طبیعی باشد. به عنوان مثال کودک میتواند از این عصبانی باشد که دیگر قرار نیست پدربزرگش را ببیند و با او بازی کند.
چنین خشمی از نظر بزرگسالان به نظر غیرمنطقی میرسد، اما لازم است حواسمان باشد که گاهی این شیوه روبهرو شدن کودکان با اتفاقات تراژیک است و نباید چنین رفتارهایی را سرزنش کنیم.
ما به عنوان بزرگسال، وقتی درگیر مرگ یکی از عزیزانمان هستیم نیاز به حمایت عاطفی داریم؛ در چنین شرایطی مطمئنا در نظر گرفتن شرایط خاص کودکان کاری بسیار سخت و طاقتفرسا خواهد بود. با این حال اگر میخواهیم که کودکمان بتواند با چنین شرایطی کنار بیاید، باید بدانیم که نقش ما به عنوان حامی بسیار مهم و ضروری است.
برای گفتن خبر مرگ به کودکان لازم نیست که حتما نقش آدمهای شاد و خوشحال را بازی کنید. برعکس اتفاقاً اینکه کودک بداند شما با احساسی دست و پنجه نرم میکنیم که نامش غم است و دلتان برای شخص فوت شده، تنگ میشود؛ به او در پذیرش احساساتش کمک میکند.
به این ترتیب کودک متوجه میشود که نشان دادن ناراحتیاش مشکلی ندارد، میتواند ناراحت باشد یا حتی گریه کند. به کودک خود اطمینان دهید که ناراحت بودن موضوعی طبیعی است و درد غم به مرور زمان از بین میرود.
همچنین برای آنها توضیح دهید که آنها نمیتوانند زمان غمگینی را پیشبینی کنند و این هم موضوعی عادی است که برای از دست دادن عزیزانمان ناراحت باشیم.
اگرچه نشان دادن احساسات مهم و ضروری است؛ با این حال نباید آنقدری ناراحت باشید که توانایی ارتباط برقرار کردن نداشته باشید. اگر حال روحیتان به حدی بد است که نمیتوانید احساسات خودتان را کنترل کنید، بهتر است این ماموریت سخت و طاقتفرسا را به نفر بعدی دیگری بسپارید که به کودک نزدیک است.
واقعیت این است که قاعده طلایی مشخصی برای گفتن چنین اخبار بدی وجود ندارد. به عنوان بزرگسال لازم است شرایط را بسنجید و بین این مورد و مورد بعدی، تناسبی ایجاد کنید که کمترین آسیب را به کودکتان وارد کند.
به عنوان مثال اگر کودک شما وسط بازی با کودکان دیگر است و این بازی یکی دو ساعت دیگر تمام میشود، اگر میتوانید تا پایان بازی صبر کنید.
از طرف دیگر لازم است حواستان باشد که کودک به شکل ناگهانی در میان اخبار ناگوار قرار نگیرد.
در همین مثال بالا، اگرچه لازم نیست که وسط بازی، او را متوقف کنید و خبر مرگ عزیزتان را به او بدهید؛ اما لازم است حواستان باشد که کودک را به شکل ناگهانی وارد جمعی نکنید که همه از مرگ شخص مورد نظر خبر دارند.
این موضوع بسیار مهم است که کودک اخبار بد را از زبان نزدیکترین فرد به خودش بشنود.
متاسفانه شرایطی وجود ندارد که مطمئن شویم کودک واکنش کاملا مناسبی به شنیدن خبر مرگ عزیزش نشان بدهد. برای همین مکان انتخابی برای گفتن به شما برمیگردد.
بهتر است برای انتخاب مکان مورد نظر به این توجه داشته باشید که کودک در آنجا احساس راحتی داشته باشد. به عنوان مثال اگر خبر مرگ را کنار زمین بازی به کودکتان بدهید، شاید از اینکه گریهاش بگیرد احساس بدی پیدا کند و برای همین نتواند برونریزی احساسی مناسب را نشان بدهد.
یا بدتر از آن گریه کند و احساس کند که با گریه کردن کوچک شده است. برای همین انتخاب مکان مناسب برای چنین موردی، کاملا به شناخت شما از کودکتان برمیگردد.
بهترین راه برای صحبت در مورد مرگ استفاده از کلمات واضح و مختصر است. استفاده از کلماتی که زیبا هستند، مانع از این میشوند که کودک درک درستی از مرگ پیدا کند.
به عنوان مثال: «مامانی خوابیده»، «بابابزرگ به رحمت خدا رفته»، «بابا رفته بهشت» و مواردی از این دست موجب کجفهمی کودکان از مرگ میشود و شرایط را برای آنها سختتر میکند. چرا که امکان دارد بعد از شنیدن چنین جملاتی، به شما بگویند: «مامانی کی بیدار میشه؟»، «بابابزرگ یا بابا کی میاد؟»
مرگ را با استفاده از کلمات واقعی مانند «مرگ» به جای عبارات گیجکننده مانند «به خواب رفتن» توضیح دهید. میتوانید بگویید مرگ به این معنی است که بدن فرد از کار افتاده است یا اینکه فرد دیگر نمیتواند نفس بکشد، صحبت کند، حرکت کند، غذا بخورد یا هیچ یک از کارهایی را که میتوانسته در زمان زنده بودن انجام دهد.
مرگ را با عبارات ساده، مستقیم و صادقانه و متناسب با سطح رشد کودک خود توضیح دهید. کودکان نمیتوانند مانند بزرگسالان به افکار و احساسات خود فکر کنند. بنابراین آنها نیاز به گفتوگوهای کوتاه زیادی خواهند داشت.
شما به عنوان بزرگسال ممکن است نیاز باشد همان اطلاعات را بارها تکرار کنید. کودکان ممکن است اغلب سوالات مشابهی را بپرسند؛ چرا که سعی میکنند اطلاعات دشوار را درک کنند.
سعی کنید توضیح کوتاهی در مورد مرگ و شرایط مرگ عزیزتان بگویید؛ با این حال بهتر است وارد جزییات نشوید. اطلاعات اولیه را بدهید و اجازه بدهید کودکان متناسب با نیاز خودشان سوال بپرسند. آنگاه میتوانید سوالاتشان را پاسخ بدهید.
فرزندتان را تشویق کنید سوال بپرسد و سعی کنید صادقانه و مستقیم به آنها پاسخ دهید. اگر پاسخ سوالی را نمی دانید، بگویید نمیدانید و به او کمک کنید پاسخ سوالش را پیدا کند.
همانطور که گفتیم احتمال زیادی وجود دارد که کودکان تصور کنند آنها مقصر مرگ عزیزی هستند که به تازگی فوت شده است. برای همین لازم است اطمینان حاصل کنید فرزندتان متوجه شده است که او مقصر مرگ نیست و همچنین کسی که مرده برنمیگردد.
محبت زیادی به او کنید و به فرزندتان اطمینان دهید که او همچنان مورد محبت و مراقبت شما قرار خواهد گرفت. فرزندتان را تشویق کنید تا در مورد احساساتش صحبت کند. راههای دیگری را برای بیان احساسات پیشنهاد دهید، مانند نوشتن در دفترچه یا نقاشی کشیدن.
کودکان و نوجوانتان را تشویق کنید که بعد از مواجه شدن با ناراحتی طبیعی از دست دادن، با دوستان خود وقت بگذرانند و در سایر فعالیت های مناسب گروه سنیشان شرکت کنند.
به فرزندتان اطمینان دهید که احساس خوشبختی و لذت بردن از زندگی به معنای بیوفایی و خیانت نسبت به فردی که فوت کرده، نیست.
اگر در مورد رفتار کودک خود نگران هستید، با یک مشاور یا روانشناس کودک یا سایر متخصصان بهداشت روان صحبت کنید.
کودکان در ۳ سالگی مفهوم خداحافظی را درک میکنند. باید به آنها اجازه داده شود که شکل خداحافظی با عزیزی را که فوت شده، انتخاب کنند.
به کودکان پیش دبستانی و بزرگتر حق انتخاب شرکت در مراسم را بدهید. اما در صورت تمایل نداشتن، آنها را مجبور به حضور نکنید. برخی از کودکان ممکن است بخواهند در مراسم ختم شرکت کنند اما در مراسم تشییع و خاکسپاری شرکت نکنند.
به کودکان بزرگتر و نوجوانان اجازه دهید در صورت تمایل به برنامهریزی مراسم کمک کنند. با کودکان از قبل، در مورد آنچه که در مراسم اتفاق میافتد، صحبت کنید. رفتن به مسجد یا آرامستان را در نظر بگیرید و به آنها توضیح دهید که هر کدام چه شرایطی دارند.
ارتباطی که بین کودکان و حیوان خانگی وجود دارد، میتواند پیوندی بسیار عمیق باشد. به همین جهت از دست دادن حیوان خانگی، تجربهای بسیار سخت خواهد بود. همچنین در بسیاری از مواقع، شاید اولین تجربه روبهروشدن کودک با مرگ باشد.
در چنین شرایطی لازم است در مورد ماجرای پیش آمده صادق باشید. اگر حیوان خانگی کودک شما ناگهانی فوت کرده است، به او توضیح بدهید که چه اتفاقی برای او افتاده است. همچنین همانطور که گفتیم عبارات مستقیم و واضح به کار ببرید.
سوگواری یک فرآیند طبیعی است و زمان میبرد. اما علائمی که بیش از شش ماه ادامه مییابند یا بسیار مخرب هستند، میتوانند نشان دهند کودک شما برای غلبه بر اندوه خود به کمک حرفهای نیاز دارد. برخی از نشانههایی که ممکن است کودک شما به کمک حرفهای نیاز داشته باشد عبارتند از:
چنین مواردی میتواند نشان از این باشد که کودک شما نتوانسته با غم و اندوه سوگواری کنار بیاید. در چنین شرایطی بهترین راهکار این است که با یک مشاور یا متخصص روانشناسی مشورت کنید.
اگرچه اولین انگیزه شما ممکن است محافظت و آرامش فرزندانتان باشد، خیلی مهم است که برای غم و اندوه سوگواری خودتان نیز به دنبال کمک باشید. اگر در حال تربیت یا حمایت از یک کودک غمگین هستید، یکی از بهترین راههای کمک این است که مطمئن شوید از خودتان نیز مراقبت میکنید.
منابع خوب را برای کمک گرفتن پیدا کنید. تحقیقات به ما نشان داده است عملکرد یک کودک پس از مرگ با عملکرد بزرگسالان زندگی او مرتبط است. البته این به این معنی نیست که اندوه خود را از فرزندتان پنهان کنید؛ بلکه به این معنی است که مسیر کمک به کودکتان برای کنار آمدن با سوگواری و غم از دست دادن از طریق بهبودی خودتان انجام شدنی است.
با مراجعه به رواندرمانگرها، روشهای موثر مراقبت از خود را برای فرزندانتان الگو میکنید و به آنها اطمینان میدهید که در کنارشان هستید. همچنین در صورت لزوم برای پذیرش کمک از دوستان، بستگان و احتمالاً متخصصان سلامت روان آماده باشید.
Helping Children Cope With Grief
سایر مقالات افرادخت