حق انتخاب در کودکان

حق انتخاب در کودکان


آیا کودکان می‌توانند در مورد مسائل مختلف زندگی‌شان، خودشان تصمیم بگیرند؟

بسیاری از والدین با تکیه بر این موضوع که «من صلاح فرزندم را بهتر تشخیص می‌دهم.» و یا «من که بدِ فرزندم را نمی‌خواهم.»، حق تصمیم‌گیری و انتخاب را از فرزندشان می‌گیرند. اغلب این دسته از والدین اعتقاد دارند که کودکان تجربه لازم را ندارند و بنابراین تصمیم‌های‌شان اشتباه است.

البته این ممکن است که کودکان هنوز تجربه کاهی را نداشته باشند و همچنین والدین در بسیاری از موارد صلاح فرزندشان را بهتر از آنها تشخیص دهند. ولی در همه موارد این‌چنین نیست. گذشته از آن و مهم‌تر از آن، اهمیت ندادن به انتخاب ها و تصمیمات کودکان، باعث تضعیف شدید اعتماد به نفس آنها می‌شود. در این شرایط کودک خودباوریش را از دست می‌دهد و همیشه خودش را فردی ضعیف و وابسته به والدینش می‌بیند.

از طرف دیگر حل مسئله یکی از مهم‌ترین مهارت‌هایی است که کیفیت زندگی ما را تعیین می‌کند. هر چه در این زمینه مهارت بیشتری کسب کنیم، راحت‌تر می‌توانیم مسائل روزمره زندگی‌مان را حل و فصل کنیم و بر مشکلات فائق آییم. دوران کودکی بهترین زمان برای کسب مهارت حل مسئله است. ولی والدین با انتخاب و تصمیم‌گیری به جای کودک، عملا نه تنها مانع رشد این مهارت در کودک می‌شوند، بلکه موجبات سرکوب این مهارت را هم فراهم می‌کنند. این روش برخورد باعث کشتن خلاقیت کودکان نیز می‌شود.

چه باید کرد؟

با توجه به مباحث بالا، در تصمیم‌گیری‌های مربوط به زندگی شخصی فرزندان‌مان چگونه می‌توانیم عمل کنیم؟ چه کار کنیم که:

۱- هم تصمیمات و انتخاب های درستی صورت گیرد،
2- هم اعتماد به نفس کودکان تضعیف نشود و انجام کارها خودباوری لازم را داشته باشند،
3- و هم کودکان مهارت لازم در تصمیم‌گیری و حل مسئله را کسب کنند.

همان طور که می‌بینید بندهای بالا تا حدود زیادی با هم تناقض دارند. اگر قرار باشد در تصمیم‌گیری‌ها و انتخاب‌ ها به کودکان اختیار کامل داده شود، به دلیل نداشتن مهارت و تجربه لازم، ممکن است تصمیمات درستی نگیرند. از طرف دیگر اگر بزرگ‌ترها امر تصمیم‌گیری را به عهده بگیرند، ضمن اینکه اعتماد به نفس کودکان تضعیف می‌شود، مهارت لازم در این زمینه را هم کسب نخواهند کرد.

 

اشتباه و شکست لازمه کسب تجربه و مهارت است!

باید توجه داشته باشیم وقتی که در مورد کسب مهارت صحبت می‌کنیم، باید تحمل اشتباه را هم داشته باشیم. کسی که در زمینه و موضوع خاصی مهارت لازم را ندارد، برای کسب آن مهارت باید فرصت اشتباه کردن داشته باشد. سپس با تصحیح هر اشتباه یک گام به کسب مهارت نزدیک‌تر می‌شود و در نهایت مهارت لازم را به دست می‌آورد. پس در تصمیم‌گیری‌ها، انتخاب‌ ها و حل مسائل روزمره باید به کودکان فرصت تجربه داد. در این مسیر ممکن است اشتباهات و شکست‌هایی هم پیش بیاید، ولی در نهایت کودک آبدیده می‌شود و تجربه‌های ارزشمندی به دست می‌آورد. تجربه‌هایی که در طول عمرش کمک حال او خواهند بود و زندگی را برای او سهل‌تر و شیرین‌تر خواهند ساخت.

مسلما در راه کسب تجربه، والدین هم در کنار فرزندان‌شان هستند و هر زمان کودکان به کمک نیاز داشته باشد، والدین با ظرافت خاصی که به خرج می‌دهند و بدون دخالت کامل و با راهنمایی‌های کوچک، به کودک کمک می‌کنند که خودش مسئله‌اش را حل کند.